بیوگرافی سفیانی , دجال , دخان , دابه

هیئت مذهبی منتظران

منتظران

بيوگرافي سفياني

ظهور «سفياني» همانند ظهور «دجّال» نيز در بسياري از منابع حديث شيعه و اهل تسنّن به عنوان يکي از نشانه هاي ظهور مصلح بزرگ جهاني، و يا به عنوان يکي از حوادث آخر زمان، آمده است. [1] .
.
گرچه از بعضي روايات بر مي آيد که «سفياني» شخص معيّني از آل ابوسفيان و فرزندان او است; ولي از پاره اي ديگر استفاده مي شود که سفياني منحصر به يک فرد نبوده بلکه اشاره به صفات و برنامه هاي مشخّصي است که در طول تاريخ افراد زيادي مظهر آن بوده اند.


از جمله در روايتي از امام علي بن الحسين(عليه السلام) نقل شده:
.
«امر السّفياني حتم من اللّه ولايکون قائم الاّ بسفياني [2] . »
.
ظهور سفياني از مسائل حتمي و مسلّم است: و در برابر هر قيام کننده اي يک سفياني وجود دارد!»
.
از اين حديث بخوبي روشن مي شود که سفياني جنبه «توصيفي» دارد نه «شخصي» و اوصاف او همان برنامه ها و ويژگيهاي او است و نيز استفاده مي شود که در برابر هر مرد انقلابي و مصلح راستين يک (يا چند) سفياني قد علم خواهد کرد.
.
در حديث ديگري از امام صادق(عليه السلام) مي خوانيم:
.
«انا و آل ابي سفيان اهل بيتين تعادينا في اللّه: قلنا صدق اللّه وقالوا کذب اللّه: قاتل ابوسفيان رسول اللّه(صلي الله عليه وآله وسلم) و قاتل معاوية علي بن ابي طالب(عليه السلام) و قاتل يزيد بن معاوية الحسين بن علي(عليه السلام) و السّفياني يقاتل القائم؛ [3]  
.
ما و خاندان ابوسفيان دو خاندانيم که در مورد برنامه هاي الهي با هم مخالفت داريم: ما گفته هاي پروردگار را تصديق کرده ايم و آنها تکذيب کردند. ابوسفيان با رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) مبارزه کرد; و معاويه با علي بن ابيطالب(عليه السلام); و يزيد با حسين بن علي(عليه السلام); و سفياني با امام قائم مبارزه خواهد کرد.»

.
ابوسفيان که سر سلسله سفياني ها بود مشخّصات زير را داشت:
.
1ـ سرمايه داري بود که از طريق غارتگري و غصب حقوق دگران و ربا خواري و مانند آن به نوايي رسيده بود.
.
2ـ قدرتمندي بود که از طرق شيطاني کسب نفوذ و قدرت نموده، نقش رهبري احزاب جاهلي را در مکّه و اطراف آن برعهده داشت; و همه شخصيّتش در اين دو خلاصه مي شد.
پيش از ظهور اسلام براي خود رياست و حکومتي قابل ملاحظه داشت، امّا پس از ظهور اسلام همه ارکان قدرتش متزلزل گرديد، چرا که اسلام دشمن سرسخت همانها بود که قدرت شيطاني ابوسفيانها بر آن قرار داشت; و جاي تعجّب نيست که او دشمن شماره يک اسلام شد.
.
3ـ او مظهر نظام ظالمانه جامعه طبقاتي مکّه به شمار مي رفت و حمايت بي دريغش از بت و بت پرستي نيز به همين خاطر بود; زيرا بتها بهترين وسيله براي «نفاق افکندن و حکومت کردن» و «تحميق و تخدير توده هاي به زنجير کشده» و در نتيجه تحکيم پايه هاي قدرت ابوسفيانها بودند.
مخالفت سرسختانه او با اسلام ـ چنان که گفتيم ـ به همين دليل بود.
.
.
که اسلام تمام پايه هايي را که شخصيّت جهنمي او بر آن قرار داشت ويران مي کرد; لذا از هيچگونه تلاش و کوشش براي خفه کردن انقلاب اسلام فرو گذار نکرد. امّا سرانجام در جريان فتح مکّه آخرين سنگر قدرتش فرو ريخت و براي هميشه به کنار رفت و گوشه نشين شد; هر چند دست از تحريکات پنهاني برنداشت.
.
او تمام اين صفات را ـ از طريق تربيت و توارث ـ به فرزندش معاويه و از او به نوه اش يزيد منتقل ساخت، و آن دو نيز برنامه هاي پدر را ـ منتها در شکل ديگر ـ تعقيب کردند هر چند سرانجام با ناکامي مواجه گشتند.
.
ابوسفيان يک مرد بتمام معني ارتجاعي بود که از جنبش انقلابي پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)سخت بيمناک بود; چرا که اسلام طرحي همه جانبه براي دگرگون ساختن آن جامعه عقب افتاده، و به تمام معني فاسد داشت; طرحي که با اجراي آن محلّي براي زالوهائي همچون ابوسفيان و دار و دسته اش باقي نمي ماند.
.
و از اين جا مي توانيم درک کنيم چرا فرزندان و اعقاب او کوشش داشتند رشته هاي اسلام را پاره کنند و مردم را به آئينهاي جاهلي باز گردانند، هر چند در زير چرخهاي آن سرانجام خرد شدند; ولي به هر حال، ضربه هاي سنگيني بر پيشرفت اسلام و مسلمين وارد ساختند.
.
در برابر قيام مصلح بزرگ جهاني «مهدي» نيز «سفياني» يا سفيانيها قرار خواهند داشت که با قدرت جهنّمي شان سعي دارند در مسير انقلاب راستين مهدي وقفه ايجاد کنند; زمان را به عقب برگردانند يا لااقل متوقّف سازند; از بيداري و برچيده شدن نظامهاي ظالمانه طبقاتي به نفع استثمار کنندگان جلوگيري کنند.
.
تفاوتي که «سفياني» با «دجّال» دارد شايد بيشتر در اين است که دجّال از طريق حيله و تزوير و فريب، برنامه هاي شيطاني خود را پياده مي کند، امّا سفياني از طريق استفاده از قدرت تخريبي وسيع خود اين کار را انجام مي دهد; همانگونه که در اخبار آمده است که او نقاط آبادي از روي زمين را زير پرچم خود قرار خواهد داد. [4]  که نظير آن را در حکومت ابوسفيان و معاويه و يزيد در تاريخ خوانده ايم.
.
هيچ مانعي ندارد که سفياني آخر زمان که در برابر مصلح بزرگ جهاني «مهدي» قيام مي کند از نواده هاي ابوسفيان باشد و شجره نامه و نسبش به او منتهي گردد، همانطور که در اخبار آمده است; ولي مهمتر از مسأله نسب اين است که برنامه هاي او و صفات و مشخّصات و تلاشها و کوششهايش همه مانند ابوسفيان است و روشي همسان او دارد.
.
اين «سفياني» مانند همه ابوسفيانها و همه سفيانيهاي ديگر، سرانجام در برابر جنبش انقلاب جهاني مهدي(عليه السلام) به زانو در خواهد آمد و تلاشها و کوششها و نقشه هايش نقش بر آب خواهد شد.
..
از همه مهمتر آن است که بايد مردم «دجّالها» و «سفيانيها» را بشناسانند. اين سفيانيها گذشته از نشانه هايي که قبلا گفتيم نشانه ديگري نيز دارند که نمونه اش در تاريخ اسلام بروشني ديده مي شود، و آن اين که:

صلحا و شايستگان را از صحنه اجتماع کنار مي زنند و افراد ناصالح و مطرود را به جاي آنها قرار مي دهند.
.
«بيت المال» را ـ چنانکه در حکومت دودمان ابوسفيان آمده ـ ميان حواشي و طرفداران خود تقسيم مي کنند; طرفدار انواع تبعيضها، تحميق ها و پراکندگيها هستند و با اين مشخّصات مي توان آنها را شناخت و شناساند.
.
..
«دجّالها» صفوف ضدّ انقلابي مرموز را تشکيل مي دهند، و «سفيانيها» صفوف ضدّ انقلابي آشکارا، و هر دو، در واقع يک موضع دارند در دو چهره مختلف، و تا صفوف آنها در هم شکسته نشود تضميني براي «پيشرفت» و «بقاي» انقلاب نيست.
.
...
ميان شيعه معروف است که او از اولاد عنبسه پسر ابوسفيان است و شايد از اين رو آن را عيينه دانسته اند که کلمه عيينه در روايت با عنبسه اشتباه شده است. و در روايتي ديگر که شيخ طوسي آن را روايت کرده است وي را از فرزندان عتبه پسر ابوسفيان ياد مي کند.
[5] و فرزندان ابوسفيان پنج نفرند: عتبه، معاويه، يزيد، عنبسه و حنظله.
.
ولي در يکي از نامه هاي اميرمؤ منان (عليه السلام) به معاويه، بطور صريح آمده است که سفياني از فرزندان معاويه است.
.
«اي معاويه، مردي از فرزندان تو، بدخوي و ملعون و سبک مغز و ستمکار و واژگون دل و سختگير و عصباني است. خداوند رحمت و مهر را از قلب او برده است دائي هاي او همچون سگ خون آشام اند. گوئيا من، هم اينک او را مي بينم اگر مي خواستم او را نام مي بردم و توصيف مي کردم که او پسري چند ساله است، لشکري به سوي مدينه گسيل مي دارد. آنها وارد مدينه مي شوند و بيش از اندازه دست به کشتار و فحشاء مي زنند در اين حال مردي پاک و پرهيزکار از آنها فرار مي کند، کسي که زمين را از عدل و داد سرشار
خواهد ساخت همانگونه که از ظلم و ستم لبريز شده است و من نام او را مي دانم و مي دانم که در آن روز چند سال دارد و نشانه اش چيست.»

..
از امام باقر (عليه السلام) نقل شده است که فرمود:
.
«او از فرزندان خالد پسر يزيد پسر ابوسفيان است» [6]
.
و ممکن است جدش عنبسه يا عتبه يا عيينه يا يزيد از نسل معاويه پسر ابوسفيان باشد که در اين صورت اشتباه، برطرف مي شود.
.
.
از امام باقر (عليه السلام) روايت شد است که فرمود:
. .
«اگر سفياني را مشاهده کني، در واقع پليدترين مردم را ديده اي. وي داراي رنگي بور و سرخ و کبود است، هرگز سر به بندگي خدا فرو نياورده مکه و مدينه را نديده است مي گويد: پروردگارا انتقام من با آتش ‍ است.» [7]

 

 

بيوگرافي دجال
.
دجّال مرد پر تزوير و حيله گر
.
هنگامي که سخن از «دجّال» به ميان مي آيد، معمولا طبق يک سابقه ذهني عاميانه، فقط ذهنها متوجّه شخص معيّن يک چشمي مي شود که با جثّه افسانه اي و مرکب افسانه اي تر، با برنامه اي مخصوص به خود پيش از آن انقلاب بزرگ مهدي ظهور خواهد کرد.
.
ولي همانگونه که از ريشه لغت دجّال از يک سو [1]  و از منابع حديث از سوي ديگر استفاده مي شود، دجّال منحصر به يک فرد نيست بلکه عنواني است کلّي براي افراد پر تزوير و حيله گر; و پر مکر و فريب و حقّه باز که براي کشيدن توده هاي مردم به دنبال خود از هر وسيله اي استفاده مي کنند، و بر سر راه هر انقلاب سازنده اي که در ابعاد مختلف صورت مي گيرد ظاهر مي شوند.
.
در حديث معروفي که از صحيح «ترمذي» نقل شده مي خوانيم که پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)فرمود:
.
«انه لم يکن نبي بعد نوح الا انذر قومه الدجال و اني انذر کموه؛ [2]
.
هر پيامبري بعد از نوح قوم خود را از فتنه دجال بر حذر داشت، من نيز شما را بر حذر مي دارم!»
.
مسلّماً انبياي پيشين به مردم عصر خود نسبت به فتنه دجّالي که در آخر زمان آشکار مي شود و هزاران سال با آنها فاصله دارد هشدار نمي دادند.
بخصوص که در پايان حديث مي خوانيم:
.
«فوصفه لنا رسول اللّه فقال لعله سيدرکه بعض من رآني او سمع کلامي;
.
سپس پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) صفات او را براي ما بيان کرد و گفت شايد پاره اي از آنها که مرا ديده اند يا سخن مرا شنيده اند عصر او را درک کنند!»
.
باحتمال قوي ذيل حديث اشاره به طاغيان و فريبکاران خطرناکي همچون بني اميّه و افرادي همانند معاويه است که در لباس «خال المؤمنين» و عنوان «کاتب وحي» به مکر و فريب و تزوير و بيرون راندن مردم از صراط مستقيم به سوي آداب و سنن جاهلي، و زنده کردن نظام طبقاتي و حکومت استبدادي و خودکامه، و روي کار آوردن ناصالحان چاپلوس، و جنايتکاران بيباک، و کنار زدن صلحا و فضلا و مردان لايق، پرداختند.
.
و نيز در حديث ديگري در همان کتاب مي خوانيم:
.
پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) در مورد دجّال فرمود:
.
«ما من نبي الاوقد انذر قومه و لکن ساقول فيه قولا لم يقله نبي لقومه تعلمون انه اعور...;
.
هيچ پيامبري نبود مگر اين که قوم خود را از فتنه دجّال بر حذر داشت، ولي من جمله اي درباره او مي گويم که هيچ پيامبري به قوم خود نگفته، من مي گويم او يک چشمي است!»
..
تکيه روي زمان «نوح» در بعضي از اين احاديث، شايد به خاطر اشاره به دورترين زمان باشد; يا عدم وجود دجّالها در زمانهاي پيش از نوح به سبب اين باشد که نخستين آئين و شريعت را نوح آورد، و يا به خاطر عدم نفوذ حيله ها و تزويرها در جوامع انساني پيشين بوده است.
.
جالب توجّه اين که در پاره اي از احاديث آمده است که پيش از ظهور مهدي(عليه السلام) 30 دجال ظهور خواهد کرد! [3] .
حتّي در اناجيل نيز اشاره به ظهور دجّال شده است.

در رساله دوّم يوحنا (باب 1، جمله 6 و 7) مي خوانيم:
.
«شنيده ايد که دجّال مي آيد الحال هم دجّالان بسيار ظاهر شده اند.»
.
و اين عبارت نيز تعدّد دجّالها را تاکيد مي کند.
.
در حديث ديگري مي خوانيم:
.
«قال رسول اللّه(صلي الله عليه وآله وسلم) لا تقوم السّاعة حتي يخرج نحو من ستّين کذّاباً کلّهم يقولون انا نبي!؛ [4]   
.
پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:
.
رستاخيز بر پا نمي شود مگر آن که شصت نفر دروغگو ظهور خواهند کرد که همه ادّعاي نبوّت مي کنند!»
.
گرچه در اين روايت عنوان دجّال به ميان نيامده، ولي اجمالاً از آن بر مي آيد که مدّعيان دروغين و فريبکار در آخر زمان محدود به يک يا چند نفر نخواهد بود.
.
اينها دجّالاني هستند که همه پيامبران، امّت خويش را از آنها بر حذر داشتند و نسبت به نقشه هاي فريبنده آنها هشدار دادند.
منتها پيش از ظهور مهدي و آن انقلاب عظيم و وسيع و راستين، هر قدر زمينه هاي فکري و رواني و اجتماعي در سطح جهاني آماده تر مي گردد، فعّاليّت اين دجّالان که يکي از بعد از ديگري ظهور مي کنند افزايش مي يابد; تا در پيشرفت زمينه هاي انقلابي وقفه ايجاد نمايند و به هزار حيله و فن براي منحرف ساختن افکار دست زنند.
.
البتّه هيچ مانعي ندارد که يک دجّال بزرگ در رأس همه آنها باشد. و امّا نشانه هايي که در بعضي از روايات براي او ذکر شده بي شباهت به تعبيرات سمبوليک و اشاره و کنايه نيست;
.
مثلا، از روايتي که مرحوم علاّمه مجلسي در بحار الانوار از اميرمؤمنان علي(عليه السلام) نقل کرده چنين استفاده مي شود که او داراي صفات زير است:
.
1ـ او يک چشم بيشتر ندارد که در ميان پيشاني اش همچون ستاره صبح مي درخشد! امّا همين چشم خون آلود است، گويي با خون ترکيب شده!
.
2ـ او الاغ (مرکب) سفيد تندروي دارد که هر گام او يک ميل است و بسرعت زمين را طي مي کند!

.
3ـ او دعوي خدائي مي کند و هنگامي که دوستان خود را به گرد خويش مي خواند صداي او را تمام جهانيان مي شنوند! .

.
4ـ او در درياها فرو مي رود و خورشيد با او حرکت مي کند، در پيش روي او کوهي از دود و پشت سرش کوه سفيدي قرار دارد که مردم آن را موادّ غذايي مي بينند.

.
5ـ به هنگام ظهور او مردم گرفتار قحطي و کمبود موادّ غذايي هستند... [5] .

..
شک نيست که ما مجاز نيستيم به هر مفهومي از مفاهيم مذهبي که در قرآن يا منابع حديث وارد شده شکل سمبولک بدهيم، چه اينکه اين کار همان تفسير به رأي است که در اسلام بشدّت ممنوع شده و عقل و منطق هم آن را مردود مي شمرد، ولي با اين حال جمود بر مفهوم نخستين الفاظ در آنجا که قرائن عقلي يا نقلي در کار است آن هم صحيح نيست و موجب دور افتادن از مقصود و مفهوم اصلي سخن است.
.
و اتّفاقاً درباره حوادث آخر زمان نيز اين گونه مفاهيم کنائي بي سابقه نيست; و تعجّبي ندارد که دجّالي که با صفات بالا مشخص شده نيز جنبه سمبوليک داشته باشد.
.
حتماً مي پرسيد چگونه مي توان آن را تفسير کرد؟
.
در پاسخ اين سؤال مي گويم بعيد نيست دجّال با آن صفاتي که گفته شد اشاره به فريبکاران و رهبران مادّي ستمگر در دنياي ماشيني باشد; زيرا:
.
اولا، آنها يک چشم دارند و آن چشم اقتصاد و زندگي مادّي است; آنها فقط به يک (بعد) مي نگرند و آن بعد منافع مادّي ملّت خويش است; و به هزار گونه نيرنگ و تزوير و سياستهاي استعماري براي رسيدن به اين هدف متوسّل مي شوند; آنها دجّالاني هستند فريبکار که چشم معنوي و انساني را از دست داده اند.
امّا همين يک چشم مادّي آنها بسيار خيره کننده و پرفروغ است در صنايع به پيروزيهاي درخشاني نائل شده اند، و از اقطار زمين نيز گذشته اند. .
.
ثانياً، مرکبهايي در اختيار دارند که بسيار تند و سريع السّير است و کره زمين را در مدّت کوتاهي دور مي زند با سرعتهايي حتّي مافوق سرعت صوت!
.
ثالثاً، آنها عملا مدّعي الوهيّتند و مقدّرات مردم جهان را به دست خويش مي دانند و با تمام ضعف و ناتواني که دارند، پياده شدن در کره ماه را دليل تسخير فضا! و مهار کردن پاره اي از نيروهاي طبيعت را نشانه تسخير طبيعت، در حالي که يک زمين لرزه مختصر، يک طوفان
کم قدرت، يک سلّول سرطاني، همه کاسه و کوزه هاي آنها را در هم مي شکند; در عين ضعف همچون فرعون دعوي خدايي دارند.
..
رابعاً، با زير دريائيهاي مجهّز به زير درياها مي روند، وسائل سريع السّيرشان با مسير شمس حرکت مي کند (بلکه گاهي از مسير آن نيز جلو مي افتد). در پيش روي کارخانه هاي عظيمش، کوهي از دود، و به دنبال سرش کوهي از فرآورده هاي صنعتي و موادّ غذايي (که مردم آن را موادّ غذايي سالم فکر مي کنند در حالي که ارزش غذايي چنداني ندارند و غالباً خوراکهاي ناسالمي هستند) مشاهده مي شود.
.
خامساً، مردم به عللي ـ از قبيل خشکسالي و يا استثمار و استعمار و تبعيضات مختلف و سرمايه گذاريهاي کمرشکن در مورد تسليحات و هزينه طاقتفرساي جنگها، و ويرانيهاي حاصل از آن که همگي معلول زندگي يک بعدي مادّي است ـ گرفتار کمبود مواد غذايي مي شوند و مخصوصاً گروهي از گرسنگي مي ميرند و از ميان مي روند، و دجّال که عامل اصلي اين نابسامانيهاست از اين وضع بهره برداري کرده به عنوان کمک به گرسنگان و محرومان جامعه براي تحکيم پايه هاي استعمار خود کوشش و تلاش مي کند.
.
در پاره اي از روايات نيز نقل شده که هر موئي از مرکب عجيب دجّال سازِ مخصوص و نواي تازه اي سر مي دهد که انطباق آن بر اينهمه وسايل سرگرم کننده ناسالم دنياي ماشيني يک بعدي که در تمام خانه ها و لانه و شهر و بيابان و ساحل دريايش نفوذ کرده کاملا قابل تصوّر است.
.
.
به هر صورت، مهم آن است که عناصر انقلابي يعني سربازان راستين مصلح بزرگ مهدي موعود(عليه السلام) همچون بسياري از مردم ساده لوح و ظاهر بين، فريب دجّال صفتان را نخورند و براي پياده کردن طرح انقلابي خود بر اساس ايمان و حق و عدالت از هيچ فرصتي غفلت نکنند.
.
البتّه آنچه در بالا گفتيم يک تفسير احتمالي براي دجّال بود که قرائن مختلفي آن را تأييد مي کند. ولي قبول يا عدم قبول اين تفسير به اصل موضوع صدمه نمي زند که مسأله دجّال، با اين صفات جنبه کنايه دارد نه اين که انساني باشد با چنان مرکب و چنان صفات و مزايا!

 

نظر مهدي پژوهان معاصر درباره دجال
.
1- مرحوم آيت اللَّه صدر الدين صدر در اثر خود (المهدي) تنها به ذکر پنج روايت از دو کتاب اهل سنت -يعني عقد الدرر و الصواعق المحرقه- اکتفا مي‏کند. [1] .
.
2- آيت اللَّه صافي گلپايگاني -حفظه اللّه- در دو قسمت از کتاب (منتخب الاثر)، از دجّال ياد مي‏کند:
.
يکم: (في خروج الدجال) که ذيل آن به نقل شش روايت از کتب اهل سنت مي‏پردازند.
.
دوم: باب نهم از فصل هفتم (في انّه عليه السلام يقتل الدجال) که در آن يک حديث از: إکمال الدين و يک حديث از اربعين مرحوم خاتون آبادي نقل مي‏کنند. [2] .
.
3- آيت اللَّه ابو طالب تجليل در (من هو المهدي) و شيخ محمد فقيه در (السفياني و علامات الظهور) با وجود اين که روايات علايم ظهور را از عامّه و خاصه نقل کرده‏اند، هيچ ذکري از (دجال) به ميان نياورده‏اند. [3] .
.
4 - آيت اللَّه ابراهيم اميني در (دادگستر جهان)، با ترديد بسيار به مسئله دجّال نگاه کرده و آن را از رسوبات تفکر مسيحي [4]  مي‏داند که به کتاب‏هاي اهل سنت راه يافته است. ايشان بسياري از روايات دجّال را ضعيف و غير قابل اعتماد دانسته و در نهايت با بي‏رغبتي، اصل وجود او را قابل پذيرش مي‏شمارند؛ ولي کيستي او، اوصاف و سيره‏اش و ساير امور مرتبط به وي را مبهم دانسته و مسکوت عنه مي‏گذارند. [5] .
..
5 - کامل سليمان در (يوم الخلاص) احاديث شيعه و سني را در باره ي دجّال ذکر کرده وليکن پيش از ذکر آن‏ها مي‏گويد:
.
(مسئله ‏ي دجال، قضيه ‏اي مبهم بوده و بالفعل غير قابل پذيرش است. زيرا:
.
اولا: اخبار آن غير معتبرند.
ثانيا: امور جعلي در آن‏ها مشاهده مي‏شود که با بلندترين صدا، فرياد زده و اعتراف مي‏کند که رسول خداصلي الله عليه و آله و ائمه طاهرين‏ عليهم السّلام از ابراز داشتن اين خرافات و اراجيف منزّهند.
ثالثا: اساسا برخي از اين روايات جعلي بوده و سندشان ساختگي است.
.
.
(امّا برخي علايم ذکر شده در باره ي دجّال بر بعضي پديده‏ هاي شوم امروزي منطبق است که آدمي را متقاعد مي‏سازد که اخبار صحيح اين باب نيازمند به تأويل است؛ [يعني زبان اين روايات سمبليک است]...
.
بار ديگر تکرار مي‏کنم که تقريبا با يقين مي‏توانم بگويم 90% احاديث دجّال، جعلي است و زبان 10% باقي مانده نيز رمزي است و اين بدان معناست که مقصود از دجّال، افراد ديگري از زمره ي جبّاران و سفاکان و مفسدان و احتمالاً برخي از سران دژخيم يهود صهيونيست است؛
.
ولي در مجموع اکنون نمي‏توانم احتمال صدور سخناني از پيشوايان دين را که راويان عمق آن را درنيافته و از اين رو، تخيّلات و برداشت‏هاي پنداري خويش را بدان افزوده باشند، نفي کنم..). [6] .
.
6 - علامه سيد محمد صدر در جلد سوم موسوعه ي ارزشمند الامام المهدي با عنوان (تاريخ الغيبة الکبري) بحث مفصّلي را به بررسي مسئله‏ ي دجّال اختصاص داده است. وي معتقد است اکثر قريب به اتفاق اخبار دجّال مبتلاي به دو اشکال جدي هستند:
.
الف - ضعف سندي.
.
ب - دلالت بر ايجاد معجزات مضلّه (که به لحاظ قوانين کلامي محال است؛ يعني خداوند سبحان قدرت خرق عادات و اظهار معجزه را به افراد ضالّ و مضلّ تفويض نمي‏کند).

..
.
ايشان سرانجام به اين جمع بندي مي‏رسد که وجود دجّال امري است حق، لکن مراد از آن يک فرد مشخص با همان اوصاف کذايي نيست، بلکه مقصود يک سري پديده ‏هاي اجتماعي - فرهنگي است .

(1)     المهدي/ صدرالدين صدر/ترجمه محمدجواد نجفي/ صص257و258
(2)     منتخب الاثر / ص462، 460، 480
(3)     رك . من هو المهدي / صص 122ـ112/ السفياني و علامات الظهور، محمد فقيه، صص 183ـ24
(4)     دجال در فرهنگ مسيحي (Anti Christ) ناميده مي شود. رك : THE ENCYCLOPEDIA AMERICANA,VOL2, PP,26b  527
(5)     رك . دادگستر جهان / صص226ـ223
(6)     يوم الخلاص /صص711، 712


دخان
.
در تفسير آيه فارتقب يوم تاتي السماء بدخان مبين [1]  يعني منتظر باش روزي خواهد آمد که آسمان دودي آشکار مي آورد،
.
آمده است: اين بهنگامي است که مردم در رجعت از قبير بيرون آمده بدنيا باز ميگردند و ظلمت و تاريکي همه مردم را فرو مي گيرد .
.
.
دابة
.
خروج دابة الارض از محتوم است و از کساني که آن حضرت را ياري کند دابة الارض است و مراد از وي امير المومنين عليه السلام است، لکن وقت خروج او معلوم نيست و ظاهرا در رجب دوم باشد و آن حضرت را با لشکرش بر قتل ابليس و لشکرش کمک خواهد کرد،
.
امير المومنين عليه السلام بعد از ذکر دجال و کشتن او به دست عيسي بن مريم فرمود:
.
آگاه باشيد که پس از آن طامه‏ي کبري است.
.
گفتند: طامه‏ي کبري چيست؟ (بليه‏ي بزرگتر)
.
فرمود:  
.
«خروج دابة الارض است از کوه صفا، با او خواهد بود خاتم سليمان و عصاي موسي، پس خاتم سليمان را بر روي هر مومن مي‏گذارد در او مهر مي‏گيرد، هذامومن حقا و بر روي هر کافر مي‏نهد پس نوشته مي‏شود اين کافر است حقا،
.
تا اينکه مومن فرياد مي‏کند: اي واي براي تو اي کافر و کافر فرياد مي‏کند: خوشا به حال تو اي مومن، دوست داشتم که من امروز مانند تو بودم و رستگار مي‏شدم.
.
آن گاه دابة الارض سر خود را بلند مي‏کند پس هر کس که در مابين مشرق و مغرب است او را مي‏بيند و اين بعد از طلوع خورشيد است از مغرب خود.
.
(يا مراد طلوع خورشيد ولايت است از غروبگاه خود، يعني بعد از ظهور قائم عليه السلام خواهد بود و يا مراد بعد از رکود و توقف خورشيد است از وقت زوال تا عصر که پس از آن يک مرتبه از طرف مغرب نمايان مي‏شود)
.
پس در آن هنگام توبه برداشته خواهد شد». [2] .
..
خروج دابة الارض از مقدمات رجعت است و براي تذکر همين اندازه کافي است.



 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در دو شنبه 5 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت12:33توسط جواد | |